آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

نظام های ما

هر وقت حرف از این نظام پیش میاد، اونایی که باید کاری بکنن، میگردن دنبال مقصرهای خارجی. اگر هم یکی مثل من بارها بگه که به من نگاه کنیدو بگید چی میبینید؟ میگن هیچ، هیچ ندیدیم شاید به جز فقری که نباید میدیدیم. فقری که در پیش باید بهت بگن لطفا خودتو به من نچسبون، من خیلی سختی کشیدم تا این بالا رسیدم!

نمونه هم زیاد، برند دختر معمولی، مرتضی زاهدی، علی ایزدی پور، مهدی یعقوبی و غیره. حالا خودشون هم از مهمترین عوامل و علل فقرن ها! ولی، وقتی بهشون میرسی، یاد قرص هاشون میفتن که نخورده ان!

اما، چرا اینطوری شده؟ مهمترینش فساد ساختاریست. به این معنی که در اون بالای ساختار هرمی ایران یک چند نفر مهره اصلی و کلیدی هستن که فاسدن. مثلا از بین 6 نفر 4 نفرشون فاسدن، 2 نفرشون هم خوب باشن، نتیجه این میشه که حالا یک کشف فسادی هم صورت بگیره.

اما، چرا من هی اسم میارم؟ دلیلش اینه که این ها که اسم میارم، از اون فاسدهایی هستن که در شبکه فساد قرار میگیرن. فساد خودساخته و یا معمولی! مثلا فرض کنید، همین مرتضی زاهدی گلستانی. مجبورم کرد برم گلستان، دیدم کپی قیافه اش اونجا خیلی هست. فامیل زاهدی هم اونجا زیاد بود. قبلا گفته بود پدرش، معلمه. حالا نگاه میکنم بقیه فامیل هاش هم در ساختارهای آموزش و پرورشی و دانشگاهی توزیع شده ان! این اولین نتایج فساد در یک کشوره، که در کتابش میبینی نوشته مشاغل فامیلی و جداندر جد نیستن، ولی در عمل در همون ساختاری که در کتاب اجتماعیش این رو به بچه هاش یاد میده، معلمها، اساتید دانشگاه و کلا ساختارش رو کسایی پر کرده اند که اساسا فامیل و جداندر جدند. بعد، میری به یکیشون که هوس کرده خارج رو هم امتحان کنه، میگی من از این نظام خوشم نمیاد، میگه چیه؟ دوست داشتی بهت راحت بگیرندو دردت اومده چون متقلبی؟! ضمنا به عرضت برسونم که هنوزم نشناختمت!

40 سال، دانش آموز و دانشجو الی ابد بودن یعنی چی؟ یعنی 40 سال یک عده فامیل استاد و معلم الی ابد، شغلشون معلمی و استادیست! میری به عنوان والدین یک بچه مجله پیوند میگیری، اونجا بهت میگه من بچه ت رو تربیت میکنم، خودت رو هم من تربیت میکنم! شاید تا اینجاش اشکالی نداشته باشه، ولی اشکال اینجا در میاد که میبینی 40 سال تو این مجله یک حرف و به یک سبک هی داره تکرار میشه! به روستایی داره فحش داده میشه، به والدین داره فحش داده میشه، در قالب چی؟ در قالب داستان، عکس و مصاحبه! داستان مینویسن صدبار مینویسه ننه. ننه ای که به جز حرفهای زشتی مثل ور بپری ازش درمیاد! بعد، اسم خودشون رو هم گذاشته اند معلم، مربی، استاد و غیره. هروقت هم یک خارجی مثل من میگه از این نظام خوشم نمیاد، زودی وزیر آموزش و پرورش میپره جلوی دوربینو میگه: آقایون خانوم ها صبر کنید، الآن رتبه بندی معلمها شروع میشه، الآن. یا میری مجلس شورای اسلامی، هی میبینی میخوان به حقوق کارگران رسیدگی کنن، یکی میره پشت تریبون اول حرف از حقوق کارگری میزنه و بعد پشت سرش میگه حقوق معلم ها رو هم افزایش دادیم.

اصلا من سر همین که مثلا میری مجلس میگن حقوق کشاورزان رو میخوان افزایش بدن و سبیل معلم ها هم چرب میخوام تو همین چند روزه ثبت نام کنم تا به عنوان نماینده مردم برم تو همون مجلسو هر وقت خواستم حرف بزنم برعکسشو بگم! بپرسم چرا شماها هر حرفی تو مجلس میارین، تهش هی میگین حقوق معلم ها چربتر!

کل نظام ایران یک طرف، نظام دانشگاهیش هم یک طرف. بعد از اینکه صدای مردم دراومده گفته ان دانشگاه آزاد گفته دیگه بچه های استادا از دامپزشکی نمیتونن برن سایر رشته های پزشکی! یعنی، تا قبلش میتونستن! اصلا کی خبر داشت؟ به جز خودشون؟ میگن، برای کل نظام سقف درآمد گذاشته ان، ولی تنها قشری که سقف درآمد نداره اساتید دانشگاهی هستن!

این ها به جز اون مواردی هست که منجر به فاصله طبقاتی شده. من فقط مشتی از خروار، خروار مشکلات این نظام رو مطرح کرده ام. حالا چی کار کنیم؟ هی رای بدیم سبیل این ها چرب؟ یا، مثلا بشیم یکی مثل این حوزوی ها که از هرجاشون مکتبو حوزه است که میزنه بیرون؟ حوزوی جواب سوال منو بدن که بعد از 1342 که میخواستن ساختارشون رو اصلاح کنن، کسی دیگه پیدا شد اصلا بتونه و یا بخواد که ساختار خودشون رو اصلاح کنه؟! اول که نتونستن ساختار مردونه شون رو درست کنن، حالا هم یک چندتا پستاندار هم بهشون اضافه بشن.

بنابراین، اگر من میگم نظام، منظورم کل نظامه. منظورم همون نظامیه که با وجود سخت کوشی و تلاش هایم، منو به این جا میرسونه که هر چند وقت یک بار بگم میخوام به در بسته چنگ بزنمو فرار کنم، ولی مثل زندانی گیر افتاده ام!

اونا واقعا از تو بدشون میاد

چندین سال پیش من میرفتم اون یکی مسجد جای خونه مون. بعد، چادری بودمو یادم نمیاد درست. ولی خیلی مودبترو ترگل برگل تر از الانم بودم مسلما. اون موقع تازه شاید هنوز خیلی باکسی صحبت نمیکردمو برای این پژوهشکده نوح هم حتی داشتم پروژه انجام میدادمو خلاصه میخوام بگم همه چیز ظاهرا خوب بود. هنوز هم کسی به اتهام جاسوسی دستگیرم نکرده بود.

خلاصه من میرفتم مسجدو یک زنی انگار گذاشته بودن همیشه کنارم باهام نماز بخونه. بعد این زنه یک پسر هم داشت که میگفتن مکبره مسجد هم هست. انگار زنی شهرستانی بود که چون مادر پسری میشد قطعا قرار بود پدره و خودش ارتقا بگیرن. این زنه مثلا میومد جای من به نماز خوندن. وسط نماز اصلا انگار نماز نمیخوند. هرچند وقت حتی میتونست سرشو کج کنه و قشنگ نگاه کنه به من! اصلا من مطمئن بودم این مسئول چک کردنو سانت گرفتن منه!

خلاصه گذشتو تا این سال ها بعد. خب، الآن به مرحمت تف ها و لعنت های مسلمانان مشهدی و از اون طرف هم یهودی که از دور سلام هم میرسونن، دیگه یک چرکی تو تنم مونده و خب یک فشاری دارم که معمولا پایینه و یک سنو سالی که گذشته دیگه. بعد از اونطرف هم دیگه کم کم مطمئن شده ام که من دهن باز کنم به تعریف کردن از یک جایی دو طرف یهودی و مسلمان ایرانی به اتفاق صافش میکنن برای صحنه نبردو شروع میکنن به خط کشیو بزن بزنو نابود کردن!

حالا، میپرسم که اینا هی اون روزا آدم بداشون رو اونطوری میفرستادن طرف من، بهتر نبود استراتژیشونو عوض میکردن؟! مثلا چمیدونم بهتراشونو میفرستادن؟! میگه نه، اینا از اول از تو بدشون میومده. اصلا نمیخواستن تو باشی.

با خودم فکر میکنم خب راستی. اتهام جاسوسی هم زدن. یعنی تا اون حد پیش رفتن. قطعا باید فکرامو جمع کنمو ببینم آیا تا الآن با این فرض که اون ها واقعا از من بدشون میاد درست تصمیم گرفته ام یانه.

پای تخت 7

خب، حالا که همه عید رو به هم تبریک گفتین من هم به شما عید رو تبریک میگم. حالا بریم سر اصل مطلب. امسال سریال چی داریم؟ پایتخت 1، پایتخت 2، پایتخت 3، پایتخت 4...، پایتخت 7؟! تهران 1؟ تهران 2؟ تهران...

دیروز این رتبه پاسپورت ایران رو میدیدم. برام خیلی جالب بود که از بین 197 کشور دنیا فقط بهتر از کشورهای جنگ زده ای مثل افغانستانو عراق در آذر 97 بودیم! البته امارات و یمن هم باوجودی درگیری در جنگ فیزیکی از نظر رتبه پاسپورت از ایران بهتر بودن. یعنی این کشورها بدون ویزا به کشورهای زیادی میتونن سفر کنن. امارات که از همه بیشتر. یعنی همین ویزایی که اخیرا روحانی رفتو چند روز پیش از عراق با کلی پزو افتخار باهم برا ایرانی ها برش داشتن، یک چیزی بود که مثلا در تاریخ آذر 97 مشخص بود که چون رتبه پاسپورتمون بهتر از عراقه، پس ما لازم نبود برای ویزای این کشور پول بدیم. البته برا ما ایرانی ها که پول و زمان تنها چیز بی ارزشی هست که جداشون رو هم باید رسما به دزدا بدیم!

حالا چرا انقدر وضع ما در حد جنگ زده است؟ اون هم بعد از این همه سال گذشت از جنگ آمریکا عراقو قبل از اون صلح ایران و عراق. این سوریه یک داعش اومد توشو خودش زودتر از همه گفت مثلا از سال 2011 شروع کرده به جنگیدن. ولی ما چی؟ چرا رتبه پاسپورتمون انقدر پایینه؟! و بعد از 5 سال از وعده روحانی به ارتقاش، هنوز ارتقا پیدا نکرده؟!

دلیلش اینه که جنگ اقتصادی بود. یکی مثل خاوری اومد 3هزار میلیارد دلار، عددی در حد بی نهایت و معادل بودجه 40 سال کشور رو دزدید و برد. بگو بودجه یک کشور 3 میلیارد دلاره، اصلا 30 میلیارد دلاره. با این وجود به این 3هزار میلیارد دلار نمیرسه. وقتی تو فاجعه منا فقط 2000 ایرانی رو کشتن، من عاجز بودم از فقط شمردن این تعداد آدم، حالا شما فکر کنید این عدد 3هزار میلیارد دلار چقدره! بعد یک نفر آدم که معلوم نیست خاوری فامیلش یعنی چی چطور به عنوان رئیس بانک ملی به این عدد پول دسترسی داشته؟! بدون اجازه رهبر! رهبر یک مملکت دسترسی نداره به یک همچین چیزی!؟ اون روز شیخه اومده میگه ما رفتیم اونطرف هی مردمو نصیحت کردیمو گفتیم نکنی! فکر کردیم راهکار وجودیمون درسته! بله واقعا حالا این آخوندا اگر به این چیزا فکر نکنن که روشون میشه بیان تو تلویزیون یک دو کلمه هم بعد از این همه فساد رومون بلغور کنن!

خاوری یعنی چینی؟! خاوری یعنی خاورمیانه ای؟! یا شایدم خاوری یعنی خاورها و کامیون های زیادی که باید این پول رو حمل میکردن؟! (حالا بگذریم اون اکانت آی دی داشته، اون اهوازی ها بیچاره، اون مشهدی ها بیچاره؛ سنگ مفت گنجشک مفت، هیچ کی اون پول نفت رو نخورد که این تق بزنه بده به آمریکایی؛ به آمریکایی هم نفت دادیم و هم پول!) اصلا نفهمیدیم کجا فرار کرد! بعد حالا ما یک دقیقه از در خونه میریم بیرون، همه حراست ها میفتن دنبالمون: مواد میخری؟! مواد میفروشی؟! کجا داری میری؟! چرا وایسادی نمیری؟!

واقعا کجا رفت این خاوری؟! زمانی میگفتن این شهرام جزایری که الآن نفهمیدیم چی شد، اون موقع که زندانی بوده تو هتل شرایدن فرانکفورت آلمان رویت شده! بعد هم دولت اعلام کرد که گیرم رویت شده، شاید برای پرونده اش رفته اونجا! بعد سریال ادامه پیدا کرد، هی به هم گفتیم میدونی بابک زنجانی چقدر دزدیدو برد؟! بعد گفتن جزایری فرار کرد. بعد گفتن نه، گرفتیمش، بعد پای تخت 1، پای تخت 2، هی سریال تهران تهران تهران. بعد اون زنیکه فاحشه شیرین خوش اندام و زیبایی اندام رو گفتن با پولای بانک نمیدونم چی چی گم شده بود که پیداش کردیمو ... هنوزم ادامه داره. امسال منتظر پایتخت 7 هستیم! در جنگ اقتصادی بوده ایم، نه این لغلغه ای که به اسم جنگ اقتصادی تازه از سال 97 راه انداخته اندو یک چند نفر رو هم سلطان معرفی کردندو بردن بالا دار! بعد هم اگر کسی فقط این فامیل خاوری رو رویت کرد لطفا فقط ازش بپرسه آیا این فامیلش اسم مستعارشه و یا نه واقعا اصلا وجود داره؟!

پ.ن این پول ها که خاوری برد رو برای روشن شدن مقدار عددش اینطوری تو عکس آورده ام:

عدد اول خود 30هزار میلیارد دلاره. بعدی 30هزار میلیارد دلار با دلار 3000 تومن اون زمان محاسبه شده. آخری که پایین تر از بقیه است با نرخ دلار الآن ( دلار 12هزار تومنی) محاسبه شده که میبینید 4 برابر شده. بشینید تعداد سفرهاش رو بشمرید یا بدین بچه بشمره J



من حوصله ندارم هی تجمع مردم اخیر سر چمیدونم فلان موسسه اعتباری مثلا البرز و این اسمایی که تا حالا به گوشم نخورده رو بذارم. وگرنه هنوزم هست. این تجمع ها احتمالا قراره وصل بشن به اتفاقات 98 که یقین دارم خیلی ها صبرشون مال این ساله.

مقاله فراموش شده

بعد از چند سال که نشون دادم به اون ژورنال خارجی با ضریب تاثیر 7 به بالا که هنوز من زنده م و مقاله مینویسم، به مقاله م1 یک فرصت دیگه داد تا بازبینی بشه، ولی پسش گرفتم. اون موقع که مقاله رو داده بودم به علی ایزدی پور و حتی با کد (!) قبل از اینکه پولم رو بده و قبل از اینکه سرصدایی بشه از نتیجه کارم مطمئن نبودم که قابل اجرا باشه. ولی مدتیه که کارم رو تو مقاله دیگه ای که الآن دستم هست میبینم. این چینیه چقدر شبیه من نوشته2! فقط خروجی ها و مراجعش خیلی بیشتر از من بوده. من روزی که اون کدها رو مجبور کردم خروجیم بشن فقط هدفم این بود که کار انجام بشه و ذوق انجام کاری رو داشتم که داشت تموم میشد. اما خیانت ایزدی پور (!) فقط نبود. خیانت خیلی ها دخیل بود. قبل از این که اون مقاله رو به ژورنال خارجی بدم چند بار داده بودم کنفرانس و ژورنال های داخلی. اکیدا ژورنال ارتباطات دانشگاه شاهد مدنظرم هست. ازم خواست داور معرفی کنم و من هم مهدی نقیان فشارکی و اون یارو سامکن بود فکر کنم، معرفی کردم. مطمئنا مغز یک استاد دانشگاه به خروجی های کار میکشه. چرا اون ها کارم رو بی جواب گذاشتند شاید دلیلش رو باید در نظام فاسد مدیریتی ایران پیدا کنیم.

از 16 مقاله و کتابی که تا حالا به عنوان خروجی تحقیقاتم داده ام 10 تاش فارسیه. نوشتن کتاب و مقاله به زبان فارسی کاری بسیار اشتباه بوده تا حالا. زبان فارسی یک زبان مرده است. کسی افتخار نمیکنه به مقاله فارسی که نوشته شده. مطمئنا اون مقالات فارسی آخرین مقالات من به زبان فارسی بوده اند که منتشر شدند. وقتی چند نفر به کارهات بی توجهی کنن و اصلا بدتر دادگاهیت کنن و ردت کنن، البته که شاید به خودت شک کنی. ولی وقتی کارت رو تمیز و مرتب در قالب یک ژورنال خارجی ببینی میگی وه این کار به کار من میخوره. شاید اگر مقاله ای که داده ای رو چک کنی میبی خیلی شبیه کارخودت بوده پیش خودت به خودت افتخار میکنی.

جا داره از اون علیرضا شکیبا منش هم یک یادی بکنم که اون هم توی اون چند نفر تحلیل کننده بود. اون همه آدم (!) با اون همه رده و مقام و جایگاه همه اشتباه میکردندو تو بی تربیت بی بوته فقط درست میگفتی؟! بله، همین طور بوده. الآن مقاله ای که جلوم هست این رو داره نشون میده (!)


پ.ن: توضیح بیشتر اینکه من کلا کارم سال 2012 تمام شده بود. در سال 2014 مقاله ام رو آماده کرده بودم و به کنفرانس دانشگاه شریف دادم. بعد از اون تا سال 2015 مقاله م در دست ژورنال های داخلی بود. سال 2015 مقاله ای که نمیدونستم حالا باید چیکارش کنم رو دادم به ژورنال Information Fusion. اصلا برام مهم نبود که بعدش چی میشه چون من نبرده بودم. الآن بعد از حدود 3 سال که کارم رو میبینم تازه میفهمم که نوع ارائه اش ژورنال نبوده و کنفرانس بوده. البته اون ها حق نداشتن با من این کار رو بکنند. ولی خب شده دیگه. این یارو چینی هم مقاله اش رو داده به ژورنال sensors با ضریب تاثیر نهایتش 3. سال 2016 هم چاپ شده. هرطور نگاه کنید از نظر زمان ارائه کار من خیلی وقت بوده که تموم شده بود. البته از اون کار دوران ارشد من خیلی ها (!) از داخل و خارج دزدی ادبی کردند که خودم یکیشون رو مچش رو گرفتم. حقیقتش دلیل این کارشون رو نمی فهمم، چون من مقالاتم سطحشون همه ش هی در حد کنفرانس میشد و هیچکس هم ارجاع نمیداد به کارهام و اهمیتی هم نمیداد، ولی اون ها انگیزه شون ژورنال کردن کار بوده.


1- محتوای مقاله م درباره RFS based Information Filter بود

2- Cubature Information SMC-PHD for Multi-Target Tracking