آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

شغل: آرایشگر، یا فروشنده لوازم آرایشی

نفسم گرفت، از بو عطر. عطر زده! اومده ام خونه خواهرم میگه لباسات رو دربیار با خودت بو عطر آورده ای خفه مون کردی! پنجره رو باز کردم بو جگرکیه قاطی گازوئیله. پسر بنگاه معاملاتی ماشین با چارچرخ بنزینیش در مسیر بنگاههای جای خونه مون هی میاد و هی میره. یارو برا خودش دو تا پورشه خریده برا روزهای زوج و فردش، برای زنش هم یکی. برای بچه ش هم یک چارچرخ خریده فعلا باهاش دور دور بازی کنه.

یکی از بهترین و پرتراکنش ترین شغلا تو ایران همین دو شغله: آرایشگری و فروشنده لوازم آرایشی. این روزا تبلیغ میبینم اونا که واقعا خانوادگی کار راه میندازن جمیعش مشاغلشونو حول این شغل چیده اند، مثلا این طوری:

اول خانوم و آقایی با کلاس از فامیل چند دوره آرایشگری vip برای عروس و داماد میگذرونه، بعد تبلیغ میکنن برا گرفتن عروس و داماد در طرح های طلایی و نقره ای. همه چیز از این جا شروع میشه و شغل های دیگه مثل کارواش ماشین عروس و گل فروشی و تالار عروسی با تخفیف به اون عروس و داماد این طوری پیشنهاد میشه. حتی تو همین زمینه میشه شغل پزشک خانواده رو هم این طوری تبلیغ کرد که پزشکی بشینه و فشار مخصوصا عروس خانوما رو که تو این روز معمولا میفته پایین و شایدم بالا بسنجه.

شغل بعدی اینه که مغازه لوازم آرایشی بزنی. یک دقیقه برین تو این مغازه و پول هایی که چپه چپه زن ها میدن به فروشنده رو ببینین میفهمین من چی میگم. یهو زنه میاد تو چندصدهزار تومن برا اون مدادای خاص خانوم فروشنده لوازم آرایشی پیشنهاد میده و خانوم فروشنده در مغازه 2 در 1 مترش از آسانسورش میره پایین تا یکی دو تا از مدادهای خاصش رو که همین الآن تموم کرده سریع بیاره بالا و فروش با چپه چپه پولهایی که بهش داده میشه ادامه پیدا کنه. خیلی خوبه دیگه. 30درصد پولهای خانوما صرف آرایشگر نشه صرف مداد، عطر و لوازم آرایشی و اینا میشه دیگه. خیلی هم عالی.