آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

با پدیده بیکاران شیک مواجهیم

دیروز شبکه خبر نوشت با پدیده بیکاران شیک مواجهیم؛ مردم نمیرن مهارت آموزی یاد بگیرن. خوبه حالا من کلیه مدارک و مدارجم رو از خود فنی حرفه ای طی کشیده ام. شیطونه میگه بریم اون استراحتگاهه که روبرو پادگان بود رو کرایه کنیمو کاباره اش کنیم. بدیم بره. بعد هی برسیم به هم دیگه بگیم تو چند/.

صبح تا شب، شب تا صبح هی میریم همه سوراخا رو میگردیم تا آخرش بیاییم اینجا یک مطلب نویی برا گفتن داشته باشیم. بعد اون وقت یک پررو بی دردی پیدا شه تو تلویزیون بگه با پدیده بیکاران شیک مواجهیم؛ بیکارانی که پولشونو پدرمادرشون میدن و خودشون حاضر به کار نیستن. نمیگن هیچ حمایت قانونی از کسی که فقط 14 سال بعد از 12 سال دوران مدرسه تحصیل کرده وجود نداره. میگن اینا در پدیده بیکاران شیک جمع شده اند! این در حالیه که خیلی وقته دوران حسن کچل گذشته. حسن کچل ها مال نسل انقلاب بودن که خوردن، پارو کردند و حالا دردشون بیکاری جووناشونه. در میان هی تند تند سایت درست میکنن تا ماها رو به اسم بیکاریابی ثبت نام کنندو همون جا اول بپرسن جنس؟ مجرد یا متاهل؟ بعد حالا اگر مجرد نیستی آیا سرپرست خانواری؟! خب، حالا بگو چند فرزند داری؟! بعد هم در ادامه بگو که بابات کیه.

ننه آلو

رد شدم از جای در. دیدم کلی آلو مونده مامانه هنوز خشک نکرده. گفتم حیفه و رفتم شستمشون تا بگیرم خشکشون کنم. بقدری کار آلو شستنم طول کشید که مامانم منو دید حوصله اش سر رفتو اومد کمکم کنه. منم فس فسو. هر آلو که دستم میگرفتم معادل 7-8 تا آلو پوست کندن مامانه میشد. خلاصه شب شد. از شب گذشتو هنوز این آلو پوست کندن ما دو تا تموم نشده بود. همیشه این کار رو مامانم خودش تنهایی یک گوشه مینشست ساکت انجام میداد. منم اون قدر شعور نداشتم که بفهمم این آلو خشک کردنه کلی کاره، تا وقتی که خودم یک دستی به کار کشیدم. اصلا این آلوها اسیدی هستن، کمی که باهاشون کار کنی دستات می بُرن. حالا یادم اومد اون روز گفته بود برادرت (شوهر سیده سادات خانوم خانوما) به من گفته ننه آلو. باخودم گفتم پسر قدرنشناسش لابد به پسرش که میرسه میگه ننه آلو مادر منه. کلی هم زن و شوهر با پسر میشینن مادر من رو مسخره میکنن سر این کار بی اجر و مزد مادرشوهر. چه اجر و مزدی؟ همین ساعت کارای مادرم رو یک کسی (همین پسرش یا شوهرش به عنوان سرپرست خانوار هم خوب بودن) خط تولید میزد هزار بار وضع ما بهتر بود. اجر و مزد کار مفت و سخت یک کسی به اسم مادرم هم تکلیفش روشن میشد. ولی بی اجر و مزد بودن کارهای کسایی مثل مادر من حکمتشون به اینه که هر قدر کمر شکن و استخون خورد کن باشن، چون در خانه شوهر بوده و بعدا خود اعضای خونه به همراه مادر خونه میخورندش، هیچ وقت حساب کتاب اجر و مزدی براش وجود نداشته باشه. این کمر شکوندنه ارزشش به کسب مقام ننه آلوییه. زن بره تولید کننده باشه تا مرد بره بخوره و بعد به اون بگن عاقل؟! برا همینه که عروسش میرسه جیغغغغ میکشه یک وقت پسر ننه آلو فکر نکنه زنش رو هم میتونه هم بکنه و هم ازش سواری بکشه. البته که اون عروس هم اشتباهات خودشو میکنه. قطعا کار مادر من درست بوده که کار بلده. ولی جا داره همین جا پیشاپیش روز دختر (24 تیر) رو تبریک بگم و یادی از بی شعوری مردان ایران زمین بکنم، که انقدر بی شعور داریم که زنان آینده و مادران امروز به هیچ قیمتی حاضر نیستن دست به سیاه و سفید بزنن.


پ.ن: بدنوشتن در یک سری اصلا کار ساده ای نیست. اینکه یک آهی تقریبا مستند در یک وبلاگی بنویسی، بعد از مدتی خودش رو به سختی نشون میده.