آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

فساد مدیریتی ایران

یک فیلمی نشون داد خارجی، ولی داستانش درباره ایران الآن بود. یک شرکتی بود کشتی سازی و موقعیتش تنزل پیدا کرده بود به حمل و نقل (مثل خیلی کشتی سازی های ایران فعلی). یعنی رفته بودن در حد کاغذ و نوشتن. بعد این مدیرا چند نفری بودن که به اسم بحران اقتصادی هی تعدیل نیرو میکردن. یکی از مدیرا حتی رفیق پنجاه و چند ساله خودش رو هم به اسم تعدیل اخراج میکنه، در حالی که وقتش بود بازنشسته ش کنه. بخش واقعی داستان این بود که این یارو میره و خودکشی میکنه. این وسط یک نفر بود به اسم جیمی، که بعد از این ماجرا، برای اینکه بتونه با این مدیرا مبارزه کنه تصمیم یکی از سهام هاش رو بخره. جیمی یک ساختمون سطح پایین تر میگیره و تمام کسایی که اون مدیر اخراج کرده بوده رو دوباره به کار میگیره. بعد در میارن که مدیر سابق شرکتشون یکی از 17 نفر اولی بوده که اتفاقا حقوق بالایی هم میگرفته. حقوق اون یارو مدیره میشده یک پنجم کل سهام این شرکت جدیده به این بزرگی. خوبی قضیه این بوده که یک اسکله ای کنار ساختمون جدیدشون بوده و میتونستن دوباره کشتی سازی رو از سر بگیرن. و این بخش خوب ماجرا بود.

اما ایران این طوری نیست. ما اصلا اسکله نداریم که حتی اگر اخراجمون کردن باز بتونیم کار طرف رو از سر بگیریم. پول ها رو کسایی میگیرن که اسمشون مدیره. مدیرا رو کاغذ چیزایی مینویسن و پول میگیرن. ولی مهندس این مملکت در حد یک آلوفروش میاد پایین و کارگر میشه. یک کنفرانس داخلی برگزار میشه برای رشته های مهندسی امسال هزینه ش شده 400هزار تومن، مقاله مهندس ها هم تو هیچ ژورنال مرتبطی بعد از شرکت در کنفرانس چاپ نمیشه. اما کنفرانس معادلش در رشته مدیریت یا روانشناسی نهایتش با کلی تاخیر از دانشجو 210 هزار تومن میگیره. انقدر هم هوای خودشون رو دارن که هزینه داوری رو بعد از پذیرش میگرن. ولی ما قبل از این که مقاله مون رو حتی نگاه کنن، فقط یک پولی برای نگاه کردن بهش ازمون میگیرن. بعد مقاله شون رو چاپ میکنه ژورنال آی اس آی، اسکوپوس (!)، و غیره. اصلا این چیزا تو رشته ما خیلی عجیبه ولی برا مدیرا و جامعه بانفوذ روانشناسی تو ایران به راحتی امکان پذیره. تازه نرخ استخدام اینا که اسمشون مدیره هم خیلی بالاتر از مهندس هاست. این یعنی فساد. این یعنی صنعت با اون هیکل گنده اش حضور واقعی نداره.

هرجایی بحث پول باشه، مخصوصا تو ایران فساد هست. مثلا همین اداره مالیات مشهد. همین امروز من رفته ام اداره مالیات بعد از چند روز گفته بودن بیا یک مهر بزن. حالا چون رو مرز آخر ساعت رفته ام این آقای ثابتی به رئیس دفترش نگاه میکنه و باهم میگن فردا بیا و کاغذ رو بده دست رئیس. من با رشته کامپیوترم باز فردا هلکو هلک باید بلند کنم برم کاغذ دست رئیس بدم و بعد هی تو کامپیوتر تایپ کنم وفلوچارت برا ادارات، سازمان ها و مغازه های دولتی بکشم و هیچ کس هم اهمیتی نده. آخرش بعد از اون همه تحصیل بهم بگن اداره مالیاتی که میری کاغذ رو میبری از دست این میگیری میدی دست اون (!) که چی؟ که همین که فسادش قشنگ ریدمال بودنشون به رخ دنیا کشیده و میکشه.


پ.ن: مشکل من از اول با این دیوان بی عدالتی اداری بوده. الآن هم رای تجدید نظر میخوام از خودشون به خودشون بدم مثل مجید مظفری قیافه هاشون ترکیده. ولی من انتقامم رو ازشون میگیرم

پ.ن: مساله فساد کشور ما اینه که این ها برا خودشون خوب چمن درست میکنن. رشته شون مدیریت هست و بنابراین مدیرن. پستای مدیریتی رو اونها گرفته اند و مدیران ما کامپیوتریها نیستیم. curses

دیوان بی عدالتی اداری

تا حالا دادگاه رفته این؟ من وقتی پایم به دادگاه باز شد و حقم اونطوری خورده شد یک چندباری گفتم برم دادگاه و از مزایاش بهره ببرم. برای همین وقتی که اسم شرکتمون داشت از سه کلمه فراتر میرفت و هنوز اداره ثبت اسناد مشهد در ثبت شرکتمون بهانه میورزید و یک چندباری هم پول پست و پول تمدید گواهی عدم سوپیشینه داده بودیم رفتم و یک 20 هزار تومنی دادم تا فرآیند شکایت از سازمان رو دنبال کنم. اینطوری شد که سازمان ثبت هم کمی بیشتر باهامون کنار اومد و ما هم به اسم چهار کلمه ای برای شرکتمون رضایت دادیمو البته که اصلا این سازمان همه کارش درست بود و دیوان عدالت هیچ ایرادی به این کار زشتش نگرفت.

دیوان عدالت یک جایی هست که تو فقط با اون قاضی جوونه و خوشگله طرفی و اون مرحله تصمیم گیری و قضاوت رو حتی نمی بینی. حالا همین دیوان بی عدالت این بار ببینید چی رای داده:

"دانش آموختگان کلیه مقاطع کارشناسی ارشد ناپیوسته کلیه رشته های تحصیلی و دکتری عمومی (پزشکی، دندان، دارو و دامپزشکی) بعد از قبولی در کنکور رشته های پزشکی، دندان، و داروسازی صرفا می توانند در پردیس شرکت کنند و ظرفیت مازاد (!)" البته اون هم با شرایطی

یعنی کسی که ارشد پیوسته خونده  براش اشکالی نداره کنکور ویژه خواران شرکت کنه. اون کسی حق شرکت نداره که مثلا مثل من هی کنکورهای مزخرف دانشگاهی رو از کاردانی ناپیوسته داده تا خودش رو رسونده به ارشد ناپیوسته. این نکته رو هم تذکر بدم که عادلانه ترین کنکور هنوز همین کنکور دانش آموزا هست وگرنه که در دانشگاه علمی نیست.

بعد برای این رشته های ویژه خوار که حالا خیلی ها فهمیده اند که از دانشجویی حقوق میگیرن و خوب هم حقوق میگرن، این ها رو این طوری برای کسانی مثل ماها مستثنی کرده اند که اگر هم بعد از طی هفت خان رستم و رساندن شرایط اون بدبخت به ارشد رسیده ناکام، تازه فقط حق داره بره پردیس. پردیس پزشکی هم یک چیزیه عجیب. چند سال پیش فقط ترمی 18 میلیون تومن بود. این رقم چیزی بیشتر از دو برابر رقمی هست که از یک دکترای تاپ ترین رشته فنی مهندسی در مقطع دکتری میگیرن.

بعد حالا ویژه خواری این وزارت علوم رو ببینید تا چه حده. 10 درصد سهمیه هرگونه کارمند مرتبط با وزارت علوم برای قبولی در کنکور دارند. حالا اون ایثارگری که رفته جبهه و جنگیده یک چیزی که 25 درصد سهمیه گرفته. این کارمنده چی؟ اصلا ما دانشجوها بعد از قبولیمون همش ویژه خواریه که میبینیم. کلی زحمت کشیده ایم دانشجو شده ایم بیایمو بریم بعد به ما مثلا 2 کتاب میدن امانت به کارمندشون 5 تا، و به هیات علمیشون 14 تا. البته که این حداقلش هست. سهمیه رو سهمیه با توجه به رده شون دارند.


بعد حالا دولت با این بی عدالتی، یک سامانه ثبت کرده به اسم دادور که انتقادات و شکایاتتون رو بندازین صندوقش. نه حالا خیلی ما از بقیه شکایت هامون در جاهای ظاهرا بی طرف تر جواب گرفته ایم، این بار بریم به صندوق خودشون هم یک شکایت بندازیم. لابد مبدع این سامانه هم بهرامی ها هستن که خونه شون سردادوره و نزدیک استانداری مشهد. به مبارکی جای خونه این ها اسم سامانه شون رو گذاشته اند دادور!