آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آدامس موزی، جنگ بیولوژیکی

دنبال این آدامس موزی بودم. نگاه کردم این آدامس که همه مون نوستالژیک میدونیمش و هنوز ما دهه شصتی ها سر نوستالژیک بودنش کنارش آدامس توت فرنگی و دارچینی اش رو هم میخوریم، چقدر حواسمون پرته که این اصلا ساخت ایران هم نیست.  اول که بچه بودیم این آدامس مارک ستاره های چین روی آرم شرکتش رو نداشت. بعد که این آرم اومد آدامس دارچینی اش رو داد بیرون که بیشتر شبیه پرچم فرانسه بود! دهه شصت ما نزدیک به زمان جنگ دو کره بوده. کره جنوبی در جنگ بوده که آدامس موزیش موقع جنگ ما هی دست به دست میشده.  اصلا من نمیدونم این آدامس های کره ای، چینی و ژاپنی چطور با ارتباط فرانسه وارد کشورمون میشن؟! انگلیس که از خوده و جای خود داره...

رفتم دنبال تحقیق در مورد شباهت های عجیب غریب مافیایی که در کشور ما اعمال میشه و در کره هم هست و فقط مثلا در رسانه های ما گفته نمیشه.  دیدم گواهی رانندگی اوشین کره ای سخت شده.  الآن تو کره رسمه که میگن گواهی رانندگی مهمترین مدرک زندگیه مدرک تحصیلی بی ارزشه. خوشم میاد باز لااقل این کره ایه میاد و این حقیقت رو میگه، چه اشکالی داره، برادران کره ای به جای ما بگن! از اونها اعمال و تبیین و جهاد از اونها!

اصلا از سر همین من این پست رو نوشتم. نگاه میکنم طرف فیلم کره ای درست میکنه با روحیات من ایرانی، ولی 5% مشروب خورش رو تبلیغ میکنه و به جای اینکه پوله رو به ما بدن داده ان به این ها. و خوردن از اینها و تبیین از اینها. یک عادی سازی از سمت اینها صورت میگیره که چه اشکال داره که زنها از باسن به پایین لخت باشند و آرایش غلیظ بکنن و یک ذهن درگیر قبلا برای جوان های ما آماده میکنن که اسمش رو گذاشته ان پورن. یک ذهن درگیر جوان ناشی از انفجار پورن از پشت گوشیش.

بعد از مدتی اون جوون میاد میرسه و میگه از مضرات بیت کوین بیشتر بگو اینکه قیمت زمین ها چقدر گرون شده. جوان چند دهه قبل هم میگه من تا وقتی یادم میاد هیچ وقت پیشرفت نکردم و همیشه تو زیرزمین بودم. میگن دیگه از سال 1354 خونه های خالی تعدادشون از خانوارها بیشتر شده و حالا که میخوایم مالیات بگیریم از یک هزارم فقط میتونیم مالیات خونه خالی بگیریم!

***

یک سال دیدیم کفشدوزک هفت خال زیاد شد. یک سال دیدیم پروانه زیاد شد و امسال نگاه میکنیم مجموعه ملخ، شب پره و موش زیاد شده!

به اینها میگن جنگ بیولوژیکی؟

اهواز که رفته بودم خیلی جالب بود. این ور رود کارون با نام محله قدیمی نادری (جدیدا سلمان فارسی!) پر از سوسک و موش بود و اون طرف رود با نام کیان پارس تمیز و مرتب! میگن مسئولین، کیان پارس مینشینن! قشنگ آپارتاید رو اونجا با فاصله چند دقیقه میبینی! اصلا همه چیزش اینطرف رود و اونطرف رود داره. مثلا یک پارک داره با یک پل! اسم پلش طبیعته و اینطرف پل میشه پارک عامری و اونطرف پل میشه پارک کیان پارس! یک عالمه اسم کیوان دیدم و جالب اینکه برحسب میزان خدمت و قدرتی که خانواده شهدا در این شهر بعد از شهادت فرزندانشون داشتن شهرداری اسمشون رو نگه داشته بود.

حالا فکرش رو بکنید کل این اهواز یک ساعت دو ساعت پیاده روی میتونی دورش بگردی. ولی چون گرمه، رطوبت و حرارت داره معمولا ترجیح میدی با ماشین این طرف اونطرفش بگردی.

سفرنامه اهواز مطلب جالب زیاد داره که میخواستم تایپ کنم، فعلا حالا این رو به عنوان بخش اول داشته باشین تا بعد بقیه اش رو بگم.

تویی آبرکرامبی؟! پس مشقت کو؟ باز ننوشتی؟

انیمیشن جیمی نوترون راجع به پسر نابغه آمریکایی است که مثل فراعنه هزاران سال پیش امتیاز سر کشیده دارد. او با سر کشیده ای که از بدو تولد داشته نابغه ای بوده که دوستانی جالب دارد. یکی از دوستان او چاق است و دیگری لاغر. دوست چاق او طرفدار شتر است و دوست دیگر او طرفدار بازی های عروسکی است. در طنز جیمی نوترون دو دختر هستند که با رقص و مانیکور کردن بسیار آشنا و طرفدار زنان مرد کش هستند. دختر سبز پوش لاک و ناخن زن، هر بار با جیمی نوترون ماجراهایی دارد. آغاز این ماجراها معمولا در مدرسه است. معلم مدرسه خانوم پرنده، بسیار محترم است و در جریان اتفاقاتی که برای بچه های مدرسه رخ میدهد جریان اجتماعی کشور آمریکا نمایش داده میشود. از آنجا که طنز بسیاری از واقعیت ها را نشان میدهد و در عین حال جذابیت بصری دارد، مورد استقبال حتی خانواده های ایرانی نیز قرار گرفته است.

در یکی از جریانات جیمی نوترون، خانوم پرنده لوبیایی مثل لوبیای سحر آمیز می خورد و چنان رشد میکند که ارتش آمریکا لازم میشود برای کنترل کشور مداخله کند! به افسر ارشد ارتش (آبرکرامبی) که جریان را اطلاع میدهند، او غافل از اینکه خانوم پرنده زن مسنی بوده و روزی معلم کلاسهای درسش بوده است، فکر میکند که از این دخترهاست که میتواند روز خوشی را با او سپری کند. شخصا مداخله میکند تا به روزی اش برسد!

افسر ارشد با هواپیمای جنگی بالای سر خانوم پرنده میچرخد و تا قیافه معلمش را میبیند می گوید این که خانوم پرنده است! از اون طرف خانوم پرنده هم از شیشه پنجره هواپیما افسر ارشد رو که روزی پسربچه زیردستش بوده میبیند و به او میگوید: تویی آبرکرامبی (ABERCROMBIE)؟ پس مشقت کو؟ باز ننوشتی؟!

ما در این صحنه ها با بخشی از فساد رایج آمریکا و ارتش امریکا آشنا میشویم، ولی چون از نقطه نظر معلم فداکار و مسن مدرسه و شخص سوم ما دیده شده، چندان هم بد به نظر نمیرسد! از طرفی، آبرکرامبی جزو معدود اسامی نام برده شده در انیمیشن است و چون زیبا آورده شده، آدم دوست دارد آن را با خود تکرار کند!

حال، در ایران چه اتفاقی افتاد؟ در جریانات اخیر ملتی پول مفت گرفته از دولت ایران و همزمان از ارتش آمریکا به خیابان ها ریختند و حتی فضای مجازی را پر کردند که نه ارتش، نه لبنان جانم فدای ایران!، کسانی تو خیابون میان که ماهی 12 میلیون به بالا دارند از دولت حقوق میگیرن همون معلم ها و کارمندان چادری صبح، بعد از ظهر چادراشونو میذارن تو ماشین و  میریزن تو خیابون و مهسا مهسا میکنن! همونهایی که مهسا رو میزنن به اسم مهسا بقیه ما ها رو بیچاره تر میکنن!

والا ما بیچاره ها که نشستیم تو خونه و پول راه و لباس مناسب برا تو خیابون رفتن نداریم و داریم سعی می کنیم یه جوری از لای این احمقای دانشگاهی که خونمون رو کردن تو شیشه خودمون رو به مردممون برسونیم و پرچم علم و عقل ایرانی رو تکون می دیم.

ولی شانس نداریم مردممون و جوون هامون تو دانشگاه و مدرسه در حال شستشوی مغزی شدن توسط این قشر معلم ها و دانشگاهی ها و طرفداراشونه.

و دوباره می بینیم که باز فریاد معلم ها تو مجلس بالاست اونم کی؟ دقیقا وقتی که میخوان گزارش مهسا رو بدند، مملکت شده محل بازی هر روزه معلم ها و دانشگاهی ها: میگیم کشاورز میگن بله کشاورز گناه داره لطفا حقوق معلم ها رو زیاد کنید!
میگیم جوانان میگن بله لطفا معلم های با پارتی اومده ما رو استخدام رسمی کنید!

میگیم بازنشستگان می گن بله لطفا طرح رتبه بندی(که همون افزایش حقوق بیشتره) رو تصویب کنین!

بعد حالا میگیم مهسا چی شد؟! بدوبدو میاد میگه شما حق ندارید از معلمی که 16 ساله با پارتی آوردیمش حتی امتحان بگیرید تا رسمی اش کنید!
یعنی به همین اندازه بی ربط جواب ما رو همیشه با افزایش حقوق معلم ها می دند!

بعد اونوقت بچه ها میریزن تو خیابون نمدونن شعار علیه کی بدند می گن تو چرا نشسی، مهسای بعدی هستی!
بابا بگو مرگ بر معلم و آموزش و پرورشو استاد دانشگاه و سرتاپاشون! که همین ها بعدا میان رئیس جمهور و وزیر و مجلسی میشن، نه کسی نمیاد اینو بگه، چون اون آموزش پرورشی پدرسوخته مردم میشورونه که سوپاپ اطمینانی بشه از اینکه امروز بریزن سرشو و پدرشو دربیارن میگن مشکل شما مردم شیخان!

دولت و مجلس شدند سکوی پرش معلم ها به استاد دانشگاهی و ریاست جمهوری!

استاد دانشگاهها خودشون به بچه ها میگن برین اعتراض بعد میگن حالا بسته بیاید دوباره سر کلاس که براتون غیبت نزنیم و حذفتون نکنیم و هشتادیایی که شور و نشاط  بیشتری دارند و تجربه بالاتریای دهه شصتشون رو دارند اینطوری می کشونن به همون سوراخ دانشگاه که قبلا قتلگاه دهه شستی ها بود!
یعنی وقتی دانشگاه دید که لو رفته اند و هشتادیایی که میان دانشگاه قبلا تو بنایی و کاشی کاری و کارگری واسه خودشون یه کاری پیدا کردند اول یه تغییر موضع مقطعی داده و گفت مثلا بیاین انقلاب کنیم و ما هم طرف شماییم بعدم الان میگه دیگه بسته بچه ها انرژی هاتون تخلیه شد حالا برگردین تو کلاسا تا درسای عقب افتادگی رو بهتون تزریق کنیم همون کاری که با قبلیا کردیم!

امروز، حضور ارتش آمریکا در ایران پر رنگ شد. در عین حال که حضور کسانی مثل من کم رنگ شد.

من بارها انیمیشن آمریکایی جیمی نوترون را دیدم و پس از آن لباسی بر تن کردم که روی آن نوشته آبرکرامبی!

هرکس نداند فکر میکند که مستقیم به آمریکا رفته و به دنبال این ها بوده ام! یا اصلا نه، انیمیشن جیمی نوترون را کوله بران همراه با بلیز تنم از سمت کردستان عراق برایم آورده ان!

خیر، اینطور نیست. اینها تولیدات کارگاهی کشور خودمان است. بولیزی که من بر تن دارم و نماد کشور آمریکا بر روی آن هک شده است ساخت داخل است!

همیشه مثالم برای شرکت نکردن در خودنمایی های داخلی که آن را تظاهرات بیان میکنند این بوده که آن خانوم مسنی که چند وقت پیش همراه ما دختران در راهپیمایی ها شرکت میکرد چطور توسط همین مملکت خوار شد. او هیچ وقت مثل خانوم پرنده ارج و قرب نداشت؛ زن انقلابی، محکم  و استوار، همیشه صف اول نمازهای جماعت، عاقبت چند باری این سالهای آخر دیدیمش. یک بار در حالی که داشت سوار اتوبوس میشد، چنان اتوبوس گاز داد که سوار نشده پایش له شد.

یک بار خیلی زود دیدیم که کمرش خم شده و دولا دولا راه میرفت. اما همچنان لبخند میزد! او خانوم خانه دار همیشه در صحنه بود!

چند وقت بعد امام جماعت مسجد گفت که چه وضعش است مادران خود را به خانه سالمندان مجبور میکنید که راهی شوند! بعدا شنیدیم که این بیچاره تا یک پولی دستش آمده پذیرفته که از وضع بد خانه به خانه سالمندان راهی شود. باز برگشته بود و بعد از مدتی هم شنیدیم که فوت کرد!

ای بسوزید که دستاوردهای انقلاب را اینطور تعریف کردید!

جناب رئیس الساداتی که انکار میکند فامیل کنونی ماست، او و امثال او، آمد که مشکلات ما را حل کند. او جناب حجت الله عبدلملکی را به عنوان وزیر کار معرفی کرد. حجت الله عبدلملکی همانطور که از اسمش پیداست در خاندانی با سابقه حضور در حکومت پای کار آمده بود. چند باری هم به عنوان برادر بسیجی به چین سفر کرده  با مطرح کردن کلمه طیبه "اقتصاد مقاومتی" به زبان شیرین فارسی در میان چینی ها کلی از رویکرد جدید اقتصادی ایران تعریف به عمل آورده بود! او با نمایش سفرنامه هایش، خود را از طریق تلویزیون قبل از انتخابات 1400 معروف کرده بود. او آمد که چه بشود؟!

او آمد که تا حد امکان برای خود و اطرافیان خود بسازد و بیشتر بالا برود. او یک دهه شصتی بود (!) که وقتی حرف میزد تک تک دهه شصتی ها را با حرفش فقط از زیر تیغ پنبه ای خود رد میکرد!

یک بار وزیر کار دهه شصتی گفت که دهه شصتی ها نمیگذارند که آمار نشان دهد اشتغال زایی ما به چشم بیاید! این حرف از دهان او درآمده و یا نیامده بود از لیست تمامی آمارها در حال حذف دهه شصتی ها بودند:

1- وام ازدواج به دهه شصتی ها تعلق نمیگیرد: پس از مدتی رسانه ای کردن این مطلب و مانور روی آن، خیلی ساکت اعلام کردند که اگر دهه شصتی با دهه شصتی ازدواج کند چرا، به او وام ازدواج میدهیم! هنوز که هنوزه در مسجد دهه شصتی به دنبال دهه هشتادی است! دیگر کسی به جمله تصحیح کننده بعد رجوع نمیکند! او بلد است چطور دختر دهه هشتادی را شاد کند! برایش اشتراک فیلیمو میگیرد و با هم فیلم میبینند!

2- در دانشگاه لیست متقاضیان ازدواج شامل دهه شصتی ها نمیشود! این یک خبر موثق از جانب خودم است. دانشگاه فردوسی مشهد که طرحی به نام سایبان و فقط و ویژه برای پرسنل خود دانشگاه و اعضای هیئت علمی آن دارد، حاضر نیست نام دهه شصتی ها را در لیست متقاضیان ازدواج بیاورد! این را یک دهه هفتادی بررسی کرده

3- پس از جمله معروف حجت الله عبدلملکی، کاریکاتورهای طنز را جستجو کنید، خیلی جاها هست که گفته دهه شصتی ها تاریخ انقضایشان سر آمده و لازم نیست در لیست ها آورده شوند!

ما دهه شصتی ها با تحصیلات بسیار بالا و فعالیت بسیار بالا در عنفوان جوانی در حال حذف از لیست ها هستیم! به راحتی!

زمانی که ما نوجوان بودیم فقط کافی بود کسی 5-6 سال از ما بزرگتر باشد که بگوییم او همه کاره است! کسی از مدرک میانسال دوره نوجوانی ما نمیپرسید! همه میگفتن مدارک دیپلم و لیسانس آن موقع قدر دکترای الآن ارزش دارد! بیایید، الآن من دکترا گرفته ام و در جوانی از لیست ها در حال حذف شدن هستم! ماها پیر شویم، آن خاک کجاست که خود ببوسیم و زیرش خود را دفن کنیم، اگر زنده بمانیم!

پس از بسیار آه و اندوه ناشی از حضور شگفت انگیز عبدالملکی، رئیس جمهور محترم و فامیل ما (!) فردی را معرفی کرد به نام زاهدی وفا! ما هر روز داشتیم دنبال این فامیل زاهدی میگشتیم ببینیم انقدر من رو اذیت کرد هنوز زنده است یا نه! نمرده؟! به درک نرفته؟!

گفتن این زاهدی وفا یک چیز بالاتر از زاهدی توئه! اون بهتره. در مجلس بحث کردن که دو تابعیتی هست یا نه!؟ دیگر نشد که بماند. او هم ای دل غافل رفت که رفت!

پس از او رئیسی یکی از مهره های فامیل خودش را که دیگر سید هم هست، سید مرتضوی را برای سمت وزارت کار معرفی کرده است. باشد که ببینیم آبرکرامبی موفق تر از آب در می آید یا سید مرتضوی!


شفاف سازی نسل ها، درباب تمایز دهه شصتی ها

دیدین ما یک جایی میگیم دهه شصتی، یک جایی میگیم دهه هفتادی و یک جایی هم نسل انقلاب؟ لازمه که در این مورد من یک شفاف سازی بکنم. من یک عمه دارم نمیدونم اون 6 ماه از من بزرگتره و یا من. ما به این عمه باوجودی که متولد دهه شصت هست میگیم نسل انقلاب. دلیلش هم اینه که زاییده پدربزرگمه که اون پدر بابای 60 ساله من هم هست. با توجه به این نکته این دختر که نقش عمه من رو هم داره میشه نسل انقلاب. نسل انقلاب شامل پدر من و پدربزرگ مادربزرگای ما میشن. به این نسل منافع انقلاب انقدر خوب رسیده که مثلا عموی من (پسر پدر بابام) که متولد اواخر دهه 50 هست الآن سمند 40 میلیونی داره و مغازه و خونه. این عمو اصلا مهم نیست که مدرک داشته باشه و یا مثلا بابای پولدار، همین که نسل انقلاب محسوب بشه کافیه. اما، مثلا من قطعا دهه شصتی محسوب میشم. چون بابام نسل انقلاب بوده. و من نسل بعد از بابام هستم. خواهر من هم که متولد دهه هفتاد هست، دهه شصتی محسوب میشه. چون اون هم زاییده نسل بابام و نسل انقلاب محسوب میشه. دهه شصتی هم که خب میدونید معروف هست به دهه زنده زنده مفقودالاثر، راضی به همه چیز در حدی که هر کسی بهشون گفت همینه که هست بپذیرند، فیلم ایرانی هر قدر هم آشغال باشه بخودشون بقبولونن که همونی بوده که خودشون میخواسته اند و همه چیزو زودی باور کنند. دهه شصتی ها نسلی بودن که تازه زبان انگلیسی به عنوان فوق برنامه شون جذاب شده بود و شروع آزمون های ادواری استخدامی از نسل اونا شروع شدو خیلی مصیبت ها که شاید هنوز دامن دهه هفتادی ها به این ور رو داره میگیره. ....

دهه هفتادی ها به بعد هم من تاحالا توصیفشونو زیاد کرده ام تو این وبلاگ. البته خب دختراش رو بیشتر میشناسم. دهه هفتادی ها در واقع بیشتر فرزندان نسل و جامعه ای هستن که نه انقلاب دیده اند و نه جنگ1. دهه هفتادی ها به بعد خیلی ضد قانون هستند. نسل بخصوصی هستن که از اول کلاس کاراته شون رو باید برن. بچه 5-6 ساله هرطور شده باید از خودش دفاع کنه. ناراحت هستن که چرا دهه شصتی ها اصلا وجود دارن. شرایطشون ایجاب میکنه که یک دوست پسری حتما برا خودشون جور کنن. اگر ما دهه شصتی ها افتخارمون به این بوده که مثلا 4 سالمون بوده بلد بودیم خودمون به تنهایی تلویزیون روشن کنیم تا برنامه مورد علاقه مون رو ببینیم این ها از 4 سالگی افتخارشون به داشتن لپ تاپ همراه با چت روم های مختلف از جمله اسکایپ هست. بچه 2 ساله شماره موبایل باباش رو هم حفظه و هم بلده بره تو تلگرام. دهه هفتادی ها از خاطراتشون که تعریف میکنن مثلا میگن از افتخاراتشون این بوده که میرحسین موسوی در اولین انتخابشون رای دادن، در صورتی که دهه شصتی ها اصلا انتخابات براشون اتفاق خیلی خاص و مهمی نبوده و خیلی شرارت های دیگه که دهه هفتادی ها رو اون قدر قشنگ از دهه شصتی ها متمایز میکنه که دهه شصتی بیچاره میگه یا خدا منو از رو زمین برداره و یا برم بزایم شاید یک شروری بشه بچه من که این بار 2 سالگی نه، یک سالگی یاد بگیره بره فیلترشکن طلاتلگرام برا دولت بسازه و خیلی هم خوب نشون بده که فرآیند اجتماعی شدن رو داره یاد میگیره.

 


1- حالا انگار مثلا اونها که دقیقا تو بحبوحه انقلاب و جنگ بوده اند چه دیده اند!

مقایسه دهه شصتی ها و دهه هفتادی ها (2)

دهه شصتی ها فقط به کسی سود میرسونن که بهشون سود برسونه. ولی دهه هفتادی ها برعکسن، به کسی سود میرسونن که بهشون سودی نرسونه. این حرکتشون ناشی از در رفاه بیشتر بودن دهه هفتادی هاست. برای همین به کسی که بهشون سلام میکنه دیگه سلام نمیکنن. ولی تا زمانی که بهشون سلام نکنی سعی میکنن از خودشون لطفو کرم نشون بدن.معمولا به خاطر در رفاه بودنشون واقعا میخوان بهت لطف کنن. یکی از دلایل کمرنگش اینه که فکر میکنن تو سودی داری که ممکنه بعدا بهشون برسونی.

بنابراین تا به یک دهه هفتادی رسیدین زودی سلام نکنید. تا میتونید سلامتونو به تعویق بندازین. ترجیحا اگر سلام نکنین بهتره. فعلا این اطلاعات درباره هفتادی هاست. خوشحال میشم اگر درباره دهه هشتادی ها و نودی ها مطلبی دارین بگین