آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

قطار قطار راه برو به سوی تهران برو

دست خواهر شوهرایی که در این زمینه کار میکنن درد نکنه. این روزا شیخا راه انداخته ان که بابا تو خونواده داری و ماها هم نه چون شیخیمو همه چیزمون درسته قصد داریم اصلاح بین کنیمو حالا اومده ایم درست کنیم! جدا مسخره است که قانون گذاشته ان زنان نصف ارث مردان میگیرن چون.

چون دیگه. حالا این چون یعنی نصفیش رو از باباهه میگیرندو نصفی هم از شوهره پس عدالت ارث گرفتن زنه کامل میشه! کجا واقعا اینطوریه؟! ما که برادرا رو دیدیم به اسم این که زن میخوان از باباهه پول گرفتن، از مادره گرفتن و هرقدر هم اگر ما خواهراش بهشون رو میدادیم از ماهم میگرفتن!

راه دیگه ای هم نداشتیم ها! همه باهم گفتیم زن قبلی اون یکی برادره که تو عقد سرمسائل اقتصادیو زودتر نرفتن سرخونه زندگیشون طلاق گرفتن. پس حالا اون خونه مرکز شهر رو بدیم به این پسره. بعد دیالله مادر من همه طلاهاتو جمع کن به پسره. بعد دیدیم دختره حالا یک پول اینترنت میخواسته بگیره که اون هم باباش بهش دادو بعد هم شوهرش هی اومد پول اینترنتشو از بابای من گرفتو هنوز هم ادامه داره. بعد ما دخترا گفتیم این پسره همه چیزو حتی اگه شده با دعوا هم میگیره. هنوز باباهه زنده استو ما از حالا از ارث باباهه اعلام سیری کرده ایم تا شاید شکم سیری ناپذیر عروس و داماد تازه سر خونه زندگی رفته رو کمی بتونیم سیر کنیم!

اون روز همین فیلم دهه شصت خانه کوچک آمریکایی ها رو میدیدم که همین رو نشون میداد. نشون داد پسره دختره رو میخواست. دختره هم پاش رو کرد تو یک کفش که من برای تدریس باید برم شهر دیگه. راه حل تو چی بود؟ خب معلومه تو دست خواهر شوهره که هیچ وقت هم شوهر نکرده بود! خواهره یک باری خونه رو ول کردو حتی تدریسشو هم ول کرد که خونهه بشه مال این عروس و داماد تازه عشق در حال از دست رفتنه!

حالا با این کارها هم خواهر شوهره خوب نمیشه ها. همون بده است. بقدری این اقتصاد زن ها در جوامع مختلف اسلامی و غیر اسلامی تو سرش خورده که خود خواهر شوهرا تو بچه هاشون جبهه درست کرده اند با شعرو نوشته هایی شاید مثل من، اینطوری:

قطار قطار راه برو، به سوی تهران برو، برادرم زن میخواد، پولشو از من میخواد...

کمه البته، ولی جای شکرش باقیه که ما زن ها در این جبهه به صورت مبارزاتی حتی مخفیانه در حال اقامه حق هستیم. البته حالا شیخا اومده ان میگن آه ما وقتشه که اصلاح کنیم! چیو اصلاح کنین؟! چیزی که خرابش کرده این؟! کجا اصلاح روابط عاطفی بعد از تخریب روابط اقتصادی زن ها، اون هم با کمک قانونی که خودتون نوشته این ممکنه؟!

باز خوش بحال اون زنایی که اونقدر اقلا قدرت داشتن تا به دختران نسل بعد خوندن این شعرا رو به جای خوندن شعرای آلیسا آلیسا یاد بدن.

مرگ صاحبان رویا (3)

به تصویر زیر و این فیلم نگاه کنید:


اول که این عکس رو دیدم فکر کردم این دختر لباس سبزه خواهر این چند تا بچه است. ولی نه، این یک مادره! توی فیلم میبینید که چند تا از دندون هایش رو هم کنده اند. دوربین که جلوتر میره کمی رنج کشیده و مسن تر دیده میشه. ازش میپرسن آرزوت چیه؟ میگه زندگی خوب و دیگه اینکه شکست بد نداشته باشیم. تلاش فیلم نشون دادن سختی راه و همکاری زن و شوهر عشایری هست. ولی من که چیز خاصی بجز تعجب ندیده ام. این رو یک اروپایی ببینه چی میگه؟ میگه نگاه کنید مثل ماها موهاشون بور هست و حتی چشم ها سبز و آبی. ولی در خاک و خُل آرزوش اینه که شکست بد نداشته باشن. خیلی قشنگ بود این زنه. آدم خوبی بود و جزو معدود آدمایی بود که من تو تصویر بدم نمیومد. ولی دقت کنید که دندوناش رو کنده بودن. از جمله شانس هایش این بود که تونسته بود بزاید. کتاب سیاست های خیابانی تهی دستان رو چند دسته میکنه. یک دسته ش هم زنهای خانه داره. زندگی زن های عشایر هم که کلا مثل زندگی شترهاست. بخصوص این عشایر که الآن ما تو فیلم دیدیمو تعدادشون هم کم بود. خانواده ایرانی فاصله خیلی زیادی داره تا یک خانواده متوسط. مردهای ایرانی خانواده رو این طوری تعریف کرده اند که یکی من و دیگری بچه ام. دولت هم فقط نقش کاتالیزور رو در این زمینه داره. همینه که میری ورزشگاه میبینی مرده اومده بچه کوچکش رو هم آورده ولی زنه جزوی از خانواده نیست و نیومده. دیروز داشتم این ورزشگاه لیگ ملتهای والیبال 2018 رو میدیدم. دولت چند نفر زن آورده بود به عنوان ویدئو چک. دیگه کسی زنی به ندرت توش بود و تقریبا زنی درکار نبود.

ساختارهای خوب خانواده رو شاید چینی ها دارن. در اونها خاندان معنی داره و این خاندان یک شهر و چند نسل میتونه باشه که با رویایی که دارن همه یک کسب و کار واحد رو راه انداخته اند. ولی ایران حالا که اون ساختار رو ندارند حتی این ساختار غربی ها رو هم برات نگذاشته اند که اقلا خودت 14 سالگی مستقل بشی. شاید برا خودت بخوای تو این سن بری سفر. شاید بخوای بری دنبال دختر و شاید هم بخوای از نبوغی که از سنین پایین داشته ای استفاده کنی. ایتالیا هم شاید ساختار خانوادگیشون خوب باشه که اصلا کل دنیا با God Father میشناسندش. در عوض در اینجا ایران، ساختار خانواده رو طوری چیده اند که دختر در خانواده بشینه تا از بین بد و بدتر انتخاب کنه، و ظرف نهایتش 3 روز به اولین و نهایتش دومین پسری که به خواستگاری آمد بله بگه. از بین آن دو نفر اگر اشتباهی کسی رو انتخاب کردی که نمیتونستی باهاش بزایی تکلیف چی میشه؟ حتی چند سال هم قبل از ازدواج باهاش مثل خارجی ها زندگی نکرده ای که اقلا بدونی شاید به دلیل دیگه ای بشه کنار هم مستقل زندگی کنین. اما تو این شرایطی که ساختار خانواده ایرانی برات چیده چی؟ هیچ برنامه ای نه برای مستقل شدنت دارند و نه برنامه ای برای با خانواده بودنت. چون من نمی دونم کی این رو جا انداخته که دختر 9 سالگی هم نه، و بلکه از 7 سالگی تکلیفش روشنه که برای زاییدن به دنیا آمده. ولی غرب این طوری نیست. اگر نتونستی در خانواده به نتیجه ای از جهت رویاهات برسی اقلا این حق انتخاب رو داری که زندگی مستقلی داشته باشی؛ مستقل تنها و یا مستقل دو نفری. از همون اول برای بچه های نوجوانشون کمپ میذارن و سعی میکنن روی این موضوع استقلال که بچه ها از سنین نوجوانی بهش احساس نیاز پیدا میکنن جواب داده بشه. اما ایران چی؟ دوست خواهرم بهش زنگ زده میگه میخوام به تو شغلی رو معرفی کنم که باهاش میتونی دنیا رو متحول کنی. خواهرم میگه باشه باوجودی که سرم شلوغه ولی حاضرم وارد شغلی بشم که بتونم باهاش دنیا رو متحول کنم. بعد میره میبینه شبکه ای مجوزدار تشکیل داده اند که توش "پنبه ریز" میفروشن! اون شبکه ای که میتونست واقعا دنیا رو متحول کنه، به دانشجوها بعد از فارغ التحصیلیشون پیشنهاد هم میده که پنبه ریز بفروشن! پیشنهاد نمیده اصلا داره تشویق میکنه! به طرف میگن تو توی کدوم دسته ای؟ دسته خامنه ای؟ دسته روحانی؟ دسته ...، 5 دسته که بیشتر نیست!...

البته فقط این نیست. ما تقریبا هر ساله شاهد مرگ عجیب خیلی از نخبگان ایرانی (کسانی که میتونن ساختاری رو شکل بدن) داخل و خارج از کشور هستیم. همین چند وقت پیش سال 2012 یک استاد و دانشجوی فیزیک دانشگاه زنجان مقاله شاخی در زمینه رساناها میدن و سال 2014 یعنی دو سال بعد خبر فوت استاد 40 ساله پخش میشه. البته اگر به احتمال زیاد کشته باشندش بیخودی مرده. چون از سر دل خوشش یک نظری داده بود که غربی ها فکر کرده بودن خیلی باید نظرش شاخ میبوده ولی بعد از فوتش که خودشون قضیه رو میگیرن دستشون و با امکاناتشون پیاده سازیش میکنن میبینن که نظر صاحب رویای مرحوم ایرانی عملیاتی نبوده. خود من تو همین وبلاگ درباره فوت مریم میرزاخانی 40 ساله سال 2017 نوشتم. یک آقایی سال 2005 هم میشناختم که اختراع شاخی کرده بود و سال 2007 هم در حدود 30 سالگی براثر تصادف میمیره. رده سنی همه این ها نهایتش به چهل و چند سال میرسه. نخبگان سیاسی هم نیازی نیست که خیلی سن و سال داشته باشن. دیگه خودتون شاهدین یک بار پیگیر دلیل اصلی مرگ هاشمی رفسنجانی 60-70 ساله رئیس مجمع مصلحت نظام باید باشیم و یک بار هم عزرائیل میفته تو شورای نگهبان. معمولا هم برای اینکه اثبات کنن کسی/چیزی دلیل مرگشون بوده رد کسی رو پیدا نکرده ان. فقط، ما همین قدر میتونیم باور کنیم که شهریاری و یا مثلا اون استادای شیمی رو خیلی تابلو کشته اند. البته آمار دانشمندان کشته شده ما ایرانی ها فکر نکنم به تعداد کشته های عراقی ها برسه که یکباری پدیده ای به اسم داعش میفته توشونو 1000 تا 1000تا از دانشمنداش رو میکشه. با این وجود باز هم این دلیل نمیشه که نگیم: انسان با امید زنده است، امید همان دروغه ...

مطلب "انسان با امید زنده است، امید همان دروغه" ادامه همین موضوع امروز بود که از نظر زمانی زودتر تو وبلاگ آوردمش بالا.