یه چند شبیه، این موقع بیدارم. دیشب پریشب که مثل خیلی شهرها ما طوفان داشتیم. بعد از طوفانو تندباد نصف شب، که پدیده غالب چند سال اخیره، جبهه هوای گرم حاکم شد و من تقریبا خود صبح خوابم برد. دیگه بعدش مثل همه جا این جا هم سرد شد و کمی بارون اومد. بعد از بارون داشت برف میشد، ولی زیرپوست شهر اتفاقاتی در جریان بود که برف رو قطع کرد.
قضیه از این قراره که در حد دو روز و دو شبه که صدای آژیر آمبولانس میاد. اینجا اینطوریه که صدای آژیر آمبولانس وقتی که مردم عادی بهش زنگ میزنن درنمیادو فقط وقتی برنامه ای از پیش تعیین شده باشه این صدا درمیاد. پس، احتمالا برنامه ای بوده. خلاصه، ما این صدا رو میشنیدیمو هی هم هواپیما هواپیما آدم اومد و نشستن مشهد (به خاطر تعطیلی 22 بهمنو بعدش تولد حضرت زهرا). بعد، موقع برف ترافیک شد. راننده ها دیگه تو ماشینشون سوار چهارچرخ نبودنو بلکه، روی فرمون ماشیناشون ایستاده بودن. ما هم فقط نگاه میکردیم که چطور داریم حیف میشیم. ترافیک بودو ترافیک که صدای آمبولانسی اومدو معمولا هم این آژیر کشیدنش اینجور موقع ها بی فایده است. برف هم دیگه قطع شد.
بعد دیگه خوابیدیم چون شب شده بود. باز هم صدای آژیر آمبولانس اومدو من مونده بودم چیکار کنم که کاملا بیدار باشم، بخوابم یا قطره بزنم به چشمم و هر دو اینا.
این درخت توتمون با چند درخت دیگه است. سعی شده تا حد ممکن خونه همسایه ها نیفته. همسایه هامون اول خونه هاشون مثل ما بود ولی ظرف مدت کوتاهی ساختندو رفتند بالا. طوری که ازشون میپرسیدی میگفتن ما خیلی وقته اینجا اینطوری ساکنیم.
الآن داشتم خبر میخوندم که در کشور قزاقستان برف سیاه باریده. مردم هم استنباط کرده بودند که به خاطر آلودگی هوا ناشی از دود کارخانه هاست. با این وجود مساله آن ها نباریدن برف نبوده. برف آمده بوده ولی سیاه بوده. ولی مشهد چه طور؟ قضیه مشهد به مراتب حادتر از قزاقستان هست که الآن اوایل بهمن هستیم، سرما هست ولی خبری از برف نیست.
حقیقت شاید در این نهفته باشه که ابرهای مشهد اصلا استراتسفر نیستند، و یا این که قبل از اینکه بالای مشهد قرار بگیرن خشک میشن. ما الآن با مشکلی فراتر از یک آلودگی هوای معمولی مواجه هستیم.