آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

این روزها

اول خب، به دوستداران طبیعت در ایالات متحده آمریکا تسلیت میگم. میدونم برای اونا هم خیلی فرق نداره ترامپ بره یا به جاش بایدن بیاد، یا پسراشون. خب اونجا چندین بار داستان آتش‌سوزی‌های کالیفرنیا و یا اون طوفان‌هاشون چیز جدیدی نیست، شنیدیم. البته، من نمیگم که شاید ما از این جهت از اونا کم داریم. هنوز زباله‌های هسته‌ایمون به آمریکا نرسیده، و کسی هم نمیدونه وقتی ما ایرانی‌ها کوه زباله داریم، جای زباله‌های هسته‌ایمون کجاست، ولی آمریکا یک چیزش مشخصه، و اون هم بی توجهیش به طبیعتو نظام طبیعیه. من اینجا میگم ساختمون شیر و خورشید داریم و منظورم اینه که ساختمونی ساختن که مجسمه شیر توش در آوردن. در آمریکا، میرن همون شیر رو میذارن بالا به جا مجسمه! شیر بدبخت. در کشوری مثل آمریکا و فرقی نداره، ایالت پنجاه و یکمش سیرک معنی داره. در سیرک شیرهای جنگل بدبخت و خیلی حیوانات دیگه میدونن که چی میکشن. خوشبختانه اگر روزی در ایران سیرک وارد بشه، همه میدونن که محصول کشورهای خصوصا غربیه، چون در فرهنگ و تاریخ ما حیوان آزاری به هر بهانه‌ای محکومه. در آمریکا هکتار هکتار زمین با خانه‌های لوکس و زیبا وسط زمین‌های چمن برای هتل و برای زندگی خرید و فروش میکنن. اصلا بعضیا هتل هایی میرن که چندین هکتار و فقط یک خانه ویلایی وسطشه، فقط برای مثلا دیدن اون شیره آن بالا و به صورت نه مجسمه، بلکه واقعیش. هر چند وقت هم که شیره بمیره یا خسته بشه و خودش رو پرت کنه پایین یکی دیگه جاش میذارن. احساس آزاردگی هم میکنن، ولی چون تبلیغات شده برای رفتن و دیدنش، احساس آزاردگی میکنن، پول هم میدن که ببینندش و کمک میکنن که چرخه شیرآزاری و حیوان آزاری ادامه پیدا کنه! به دلایل مختلفی که برای خودشون میتراشن.

اصلا ترامپ برای همین کاراشون از پیمان آب و هوایی پاریس اومد بیرون. اونا نه اینکه ناراحت بشن رو کارخونه هاشون فیلتر بذارن، یک طوری با این تبلیغاتشون حیوان آزاری و طبیعت آزاری رو تبلیغ کرده اند که کارها و لذتهای عجیبشون با حفظ محیط زیست منافات داره. همین چند وقت پیش یکی از این مستندهای خارجی رو میدیدم، قشنگ این شیرهای دریایی (فوک آبی) رفته بودن بالای یک صخره. همه رو هم رو هم. هرچند وقت یکیشون هم خسته میشد دیگه، خودش رو پرت میکرد پایین. مستند میگفت این اتفاق که برای این فوکهای دریایی افتاده محصول پدیده گرم شدن زمین به دست خودمون و یقینا به دست آمریکایی ها با اون فرهنگشونه.

اینه که از بابت این شرایطشون از وضع اونا اجبارن بیشتر آگاهیم تا خودمون. یعنی میخوام بگم اونا انتخابات دادن، ولی قصه پر غصه شون تموم نشد، و صد البته اگرچه همه چشما به انتخابات ماست، ولی دلها احتمالا با این شیرها اون بالاست که معلوم نیست هرچند وقت چند تاشون فقط قربانی این فرهنگ غلطشون میشه!

اما از خودم. بلند شدم این چشمم میخارید. قبلا تجربه خارش بدش رو داشتم. خارید و با کمی دست مالیدن بهش خون اومد. این حرف منو دیابتی‌ها خوب میفهمن. سال‌ها برای این دیابت رفتم دکتر. هیــــــــــــچ دکتری بهم نگفت دیابت دارم. فقط ده سال پیش یکی (دکتر گوارش) گفت برنامه غذایی داشته باشم. برام آزمایش خون هم نوشت، ولی تشخیص دیابت من انقدر براشون سخت بود. دکتر چشم پزشک رفتم، گفتم آقای دکتر این چشمم میخاره. منم موژه‌هام رو میکنم. یک نگاه کرد و برام ویتامین آ نوشت. یک بار دیگه یک چشم پزشک دیگه رفتم. چند بار مغز و اعصاب رفتم. چند بار بچه که بودم بردنم دکتر. خدایا، هیچ دکتری نمیفهمید. من مونده ام اینا که دیابت نوع یک دارن و دکتر تشخیص میده، چطوره که برای من حالا بالفرض نوع 2 (!) رو نتونست تشخیص بده. البته، خودم در نوع یک بودن دیابتم شک دارم. چقدر دندون پزشک رفتم، بعد از اون موقع که چشمام گفتم میخاره. هزار هزار پرش کردن. البته، خونه ما هر بار جاش بدتر میشد و بیشتر وارد نقطه آلودگی هوا میشد. خود هوا هم در بدتر شدن دیابتم موثر بود. هوا هم آلوده تر میشد.

مردم چقدر شانس دارن، لابد دکتر هم که میرن با دکترهایی که من میرفتم فرق دارن. آخرش هم با عود بیماری، دیگه نیاز نبود برم دکتر. شایدم خودم دانشم همراه با دانش اطرافیان بالا رفته بود که این تشخیص رو دادیم، وگرنه که هربار میرفتم لابد برام باید تجویز ویتامین آ میکردن.

راز ماندگاری رجایی

اون روز تاریخ شفاهی این اعضای هیات دولت رو در جلسه ای تلویزیونی نشون میداد که مربوط به سال 57 بود. خیلی جالب بود که مجری برنامه، سخنگوی دولت بود (الآن سخنگوی دولت شخصیست که مثل سخنگوی دولت آمریکا پشت یک تریبون می ایسته معمولا). معلوم شد که این مجری های تلویزیونی، الآن هرکدومشون سخنگوی دولت هستن. حالا، این سخنگوی بزرگ دولت در کانال شبکه خبر اومده در نقش حرف مردم راز ماندگاری رجایی رو مثلا از نگاه مردم بازی میکنه.

راز ماندگاری رجایی: یک چند ماه نخست وزیر بود و یک دو ماهی رئیس جمهور. رئیس جمهوری خوبه که زود بیاد و زود بمیره. بچه مچه هم نداشت مثل علی مطهری بخواد چند دوره نماینده مجلس بشه. وگرنه که تا قبل از ورود این بچه به سیاست ما نه اسمش رو شنیده بودیم و نه میدونستیم این بچه مطهریه. در عوض صبح، ظهر، شام و سحر سخنرانی های آموزنده شهید مطهری رو برامون میذاشتن و پخش سخنرانیش مشکلی نداشت. بعد، یا مثلا رفسنجانی. این رفسنجان اگر بچه هاش ورود به سیاست نمیکردن خیل فرشته بود ولی آخ آخ آخ حیف شد که مُرد. بنابراین تنها رئیس جمهوری که موندگار شد رجایی خدا بیامرز با 2 ماه حکومت معصومانه در کشور بود که معلوم نیست بچه اگر داره، الآن بچه اش چیکار میکنه!

انتخابات ریاست جمهوری 1396

بالاخره استانداری پرچم و نماد انتخابات رو برد بالا. بالاخره کمتر از یک ماه مونده به انتخابات اردیبهشت ماه ما آثاری از انتخابات دیدیم. کم کم دولت های ایران به جایی پیش می رن که میگن دیگه لازم نیست شماها رای بدین ما به جای شماها خودمون رای می دیم. یا میگن انتخابات هر 4 سال، هم هزینه بر هست و هم بی معنی، پس هر 8 سال انتخابات برگزار می کنیم. ..