آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

کفش هایش

کفش هایش رو اومده در آورده اینطوری:

فقط این تو خونه انقدر قلدر و پر رو هست. تو مسجد کفش زنی رو میدیدم تکلیفش رو روشن میکردم. ولی اینجا چون خونه مادرم هست و براش هم مهم نیست دست بهشون نمیزنم. حالا کی درباره حساسیت ما درباره کفش ها بهش گفته معلوم نیست. سخته که با کسی زندگی کنی که از عمد زندگیت رو در فلاکت گذاشته باشه. فقط خونه ماست که هر سه ماه باید کلش رو بریزیم بیرون. فقط خونه ما انقدر کثیفه که توش موش میفته ولی منشاش باعث میشه هرقدر سم موش بذاریم نمیره. چون کثیفی ای خونه از اساس داره که مال خودش هست. یک کمد دیواری خیلی کار رو میندازه. این سه سال پیش که میخواست خونه رو تعمیر کنه فقط به فکر دیوار کردنش بود. اصلا قرار نبود به ذهنش برسه که مثلا تو دیوار یک کمد دیواری هم دربیاره. آوردمون خونه ای که تو خیابونه. پشتش جگرکی هست و همه اش از عمده...

اواخواهر عوضی. کفشاش رو گذاشته اینطوری. یعنی برات مهم نیست که کفشام رو اینطوری وسط میذارم؟! بیا حالا سر این موضوع دعوا کنیم...


پ.ن: حمید حسن پور سرجلسه دفاعم گفت:« چرا جواب میدی؟! وگرنه همین الآن بهت میگم برو بیرون! بپذیــــــــــــــر». بقدری تعداد این آدما که براحتی اینطوری ظلم میکنن زیادندو بابام هم یکیشون هست که میگم شاید ایراد از منه! چرا به رخ میکشم؟! باید بپذیـــــــــــــــرم...

پ.ن 2: رفتار اینها که کفش هاشون رو اینطوری درمیارن مثل کسایی میمونه که رفته اند تو کوپه قطار نشسته اند و حالا کفش هاشون رو روی تخت قطار درآورده اند و جفت کرده اند گوشه اش. خیلی منطقی هم هست. چون پایین کوپه موکتش کثیفه. پاهاشون رو هم که میخوان کثیف نشه. پس کفش رو باید بالا تخت دربیارن...

پ.ن. 3: حالا موضع فامیل در قبال ما چطوره؟ دو دسته ان: 1- برا باباهه کار میکنن چون در قدرته. دسته دیگه از ما بدشون میاد مثل اینکه از معلول بدشون بیاد. حالا گاهی بنظرشون لطفی هم شاید به معلول میکردن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد