آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

یعنی روانین؟! یا شایدم تحت تربیت جامعه ای که من ازش گریزانم

گاهی فکر میکنیم برا چیزهامون باید حصاری حداقل 8 متری بزنیم تا دستشون بهشون نرسه. این بار مامانه رفته سیاه دونه ها رو که کلی سرشون ذوق داشتیمو غذای گنجشک ها بودن حداقل، کنده! حالا مامور آب اومده باباهه رفته اون یکی در رو باز کرده و بدون توجه به کسی که زنگ این یکی در رو زده داره جارو میزنه، آخی... یعنی خونه هم باشه در رو باز نمیکنه. مامور آب هم یکی به در میزنه باباهه در حالی که بی توجه هست یک کلمه این بار میگه اومدم و به جارو زدنش ادامه میده (تحت تربیت جامعه است؟! البته میدونید که تخصص بابای اوا خواهر من جارو زدنه!)

خلاصه دوباره مامور آب زنگ زد و مامانه رفت چادر پوشید. این بار مامانه از تو خیابون از اون در با چادر خودش رو رسوند به این در. وقتی مرد تو خونه هست، اولویت این هست که اون به ارتباط با بیرون پاسخ بده. خونه ما این قانون رو این طوری تعریف کرده. ولی باباهه هنوز داره جارو میزنه و اصلا براش مهم نبود که مامور آب چطوری اومد تو خونه و چطوری بالاخره رفت.


پ.ن: حاج آقا کونش چسبیده به زمین: من خونه نیستم. پریشب هم همینطور بود. این باباهه وقتی بخواد بشنوه ظریف ترین صداها رو هم میشنوه. بعد حالا یک مردی پشت در بود و کلی مذاکره کردیم که مردی هست و باید به ترتیبی در باز بشه. طرف در میزد و 4 متر اون طرف تر می ایستاد. جدیدا خونه ما اینطوری شده؛ در میزنن بعد 4 متر اونطرف تر می ایستن. خلاصه به هر ترتیبی در رو باز کردیم. طرف مرده گفت به حاج آقا بگین شیشه ماشینش باز مونده، بره ببنده. هه، حاج آقا.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد