آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

علایق جدیدم به زبان بدن

من از زبان بدن کارگر جماعت حرفه ای خوشم میاد. من مدت طولانی هست که تو راه هستم و واقعا از کسایی خوشم میاد که دستشون تو کاربراتور و دیزلو این جور حرفاست. البته برعکسش هم هست. به نظرم اونها هم از من خوششون میاد. احساس میکنم یک جورایی مثل هم فنی هستیم. البته که یک دیپلم فنی حرفه ای دارم و به خاطر شرایط دارم دومیش رو هم میگیرم. ولی شاید یک ارتباط مشترکی بین زبان بدن کارگر فنی ها و من باشه. زبان بدن کارگرهای باغبانی هم برام آشناست. به نظر من، من جامعه سازگاری با این قشر هستم و از همین جا بهشون خدا قوت میگم.

من البته چون مدت زیادی هست که در این جماعت زندگی میکنم  مدت زیادی هست که زبان بدن یک کامپیوتری رو از یک نظامی و زبان بدن یک وکیل رو از یک فروشنده کلاه بردار درست، تشخیص داده ام. البته زبان بدن یک پزشک که در خانواده ای پزشک هم بدنیا اومده باشه هم تاحدی برام قابل تشخیصه. زبان بدن اشراف زاده ها و ....

مخصوصا در مورد مردها.

من زبان بدن خیلی ها باب میلم نیست. شاید دلیلش حرفه ام باشه. خیلی ها، منظورم زبان بدن مقاصدمه. من از تعداد بیشماری دختر دانشجو بدم میاد. من از تعداد زیادی پسران دانشجو بدم میاد. من از تعداد زیادی اساتید دانشگاه بدم میاد. من گاهی هوس میکنم هوایی تازه کنم میرم تو جاده تا کسایی رو پیدا کنم که زبان بدنشون باب میلم هست. میرم تو جاده و هَی کلی دود میخورمو ریه هام رو بازتر از قبل میکنم تا این قشر رو جایی پیدا کنم که درجاهایی مثل وسط شهرو تو اینترنت نمیتونم پیداشون کنم.

من، شاید برعکسش هم باشه. من یک همچین تنفری دارم از کسایی که دور و اطرافم هستن...


ضمنا، امروز "دیوار مهربانی" خیابان فدائیان اسلام مشهد رو دیدم که دیگه جاش خالی بود. انقد این بهرامی اینا آشغالاشونو گذاشتن اونجا که از رو رفتو دیگه خبری از اون دیوار هم نیست. بازم به همت بهرامی اینا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد