آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

تفاوت انتظار مردهامون از ما و اونچه که ما وبلاگ نویس ها هستیم

مد نظر ترین موردم "صمیمه". صمیم خیلی مصمم سالها وبلاگ نوشت. او سعی کرد بارها بدون توجه به مشکلات ریشه ای که ممکن بود واقعا زندگیش داشته باشه بنویسه و اتفاقا خیلی هم خوب طور بنویسه.

من همیشه دوست داشتم بدونم صمیم مثلا بعد از 10 سال نوشتن چیکار میکنه. چند وقت پیش که رفتم تو وبلاگش نوشته بود که شوهرش رو کمتر از قبل هم میبینه. تصمیم گرفته بچه دومی بیاره و حسابی سرخودش رو با نوشتن مشق های بچه اولشو درگیری های زندگی شلوغ کرده. در واقع یک جورایی زندگیش بدتر از قبل شده و حالا داره تمام تلاششو میکنه مردشو که فرار کرده از زندگیش، به زندگی برگردونه.

نمونه بارزتر بعد از صمیم خودمو سراغ دارم. من نامزدم عصبانی بود، حتی از اینک من بشینم مطالب این وبلاگو وبلاگ های بدتر از اون رو بخونمم. نامزدم به نوعی با من مبارزه ای رو شروع کرد که هنوزم ادامه داره.

در واقع نگاه میکنم مردهای زندگی ما دربرابر این اشتیاق ما به نوشتن و خوندن اینطوری از خودشون ضعف نشون میدن.

نامزد من دوست داشت، اصلا من بیرون نرم. اوه، چه برسه به این که مثلا برمو در سیخ ترین حالت مثلا پشت در بسته بشینم. خب نشد.

یا خیلی مردهای دیگه. این روزها این یک رسم شده که مردها زنهای فعال رو اینطوری تنها میگذارن. همه ش میگن نمیشه. همه ش میگن مثلا شغلم عسلویه ستو کار نیستو همینه که هست.

در واقع مردهای ما، تقریبا همه شون زنهای سنتی رو دوست دارند. بذارینشون هم دوست دارن به جای زنهاشون حتی برندو رای بدن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد