آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

نگاهی به تاریخچه دستشویی خونه ما

همه میگن نگاهی مثلا به تاریخچه نقاشی ما باید بگیم نگاهی به تاریخچه دستشویی.

دوره زندگی ما به چند دسته خونه عوض کردن تقسیم میشه. در هر دوره ما یک فیلمی با این باباهه و دستشویی های خونه ش داشته ایم.

از زمانی دستشویی توی خونه ما جایگاه ویژه خودش رو پیدا کرد که اسباب کشی کردیم به خانه ای که سه تا دستشویی داشت. بابام مدیریت این دستشویی ها رو به این صورت ترتیب داد که دستشویی توی هال کسی نباید میرفت، چون اولا جلوی اون باید در رو باز میکرد و دوما بو میداد. این بود که معمولا این دستشویی کلیدی داشتو قفل بود. برای دستشویی ما باید طبقه پایین میرفتیم که چون این طبقه برای یک خانواده فقط خانواده بی استفاده بود، کلا نقش زیرزمین و دستشویی-حمام رو داشت. این دستشویی معمولا گرمتر از دستشویی حیاط بود و ما میرفتیم اونجا. بدترین زمانها زمانی بود که شب بودو تاریکی و ما دستشویی داشتیم و باید در تاریکی میرفتیم دستشویی زیرزمین.

ما با این دستشویی کلی سر کردیم تا کلی خوشحال شدیمو رفتیم خونه قبلیمون که من همه ش ازش تعریف میکنم. خونه قبلیمون خوشبختانه فقط یک دستشویی داشت. ولی همین هم هی میگرفتو ما موذب بودم. چه زمان های بسیاری که مثلا بنایی جلوی همون در خونه داشتیمو ما اصلا باید میرفتیم دستشویی مسجد. اصلا گاهی هم بنایی نبودو ما باید میرفتیم جلو پنجره های هوشمند بهرامی ها دست میکردیم تو برف ها تا برف جمع کنیم و تا بابام کیف کنه چطوری سر دستشویی داستان داشتیم.

همسایه بهرامی اینا بودیم که باباهه شروع کرد به ساختو ساز برای دستشویی حیاطو شاید کلی شانس اوردیم که ساخته نشدو ما رو از خونه مون انداختن بیرون. چون اون دستشویی احتمالا باید جایگزین دستشویی داخل به دلایل نامعلومی میشد که فقط خود باباهه میدونست.

اما خونه جدید و ماجرای نسل 3 دستشویی ها رو ما توی این خونه جدید داریم. این خونه دستشویی داخلش طوریه که سوراخش یک زانو میخوره و معمولا میگیره و باباهه بارها به مامانه گفته به بچه هات بگو دستشویی داخل نرند. مامانه هم خب چی بگه؟ بگه مثلا بریم دستشویی حیاط تو سرما یخ میزنیم.

این شد که بارها بابام دست به کار شدو مثلا یک وقتی میدیدی که رفت دستشوییو لوله ش از چندجا سوراخ شد. باز ما میدیدیم کاری نداره که یک شلنگ میبریدیم جاش میذاشتیم. انقد از این فیلما رفت تا اینکه امروز کار رو نهایی کرد و کلا شیرش رو به اسم این که چکه میکرد اینطوری بست:

شیر ساختگی ما رو کنده و این سرشیرش رو هم پرت کرده این طرف. جا داشت از بقیه صحنه ها عکس بگیریم که نشون بدیم سینک دستشویی رو هم درست نکردو خودمون پارسال که اومدیم همین طوری گذاشتیمش.

یکسره میگه چاه رو ماها پر میکنیمو کلا همه ش هی باید تو این خونه های مردم زخمت بستن شیر دستشویی هاش رو بگیره.

تازه بهتون دقیق نگفتم که تمام پارسال این آبگرمکن صاحبخونه داشت به زور و بانشت گاز کار میکرد. انقدر ما نتونستیم درستش کنیم که از رو رفتو ما هنوز وارد سال دوم نشستن تو این خونهه نشده ایم که آبگرمکن هم دیگه نداریم....

و این ماجرا ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد