آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

من و همسرم (2)

سخت ترین کارها برا یک زنی که سال ها غرق در زندگی مجرد خود با اطرافیان بوده اینه که شوهر کنه. مخصوصا که شوهرش هم همیشه کنارش نباشه، و همیشه در حال انجام وظیفه باشه.

من فکر میکردم اگر فکر کنم و فکرهایم رو برای همسرم بگم مفید فایده ست و همسرم اونطوری میشه که من میخوام. ولی امروز که داشتم به کارهای صمیم1 فکر میکردم، احساس کردم که خیلی از زندگی عقبم. من در تمام طول این مدت و این سالها که فقط حرف هم نمیزدم. نمودار درست کرده بودم. کتابچه درست کرده بودمو هزار طرح و برنامه ریخته بودم و هنوز که هنوزه در حال طرح ریختن و برنامه ریزی جمعی هستم.

ولی وقتی به کسی مثل شوهر و همسر فکر میکنم در هم میرم، شدیدا... چون بعد از سال ها هنوز که هنوزه فقط باید مرور کنم که چه چیزهایی میخواستم و باید بهشون برسمو هنوز که هنوزه اندر خم یک کوچه م...

زندگی مشترک من هنوز شروع نشده خیلی کاتو قیچی داد دستم. من هم چاره ای نداشتم و باید میبریدم. ولی کاش ... نمیدونم آرزو کنم که زندگی مشترک شروع نشه، خوبه یا نه. چون، من الآن بعد از سی وچند سال تازه دارم با این زندگی قبلیم خو میگیرم، و نمیتونم مثل خیلی زنهای دیگه که پذیرای شوهر با آغوش باز هستن به راحتی کس دیگه ای رو تو زندگیم قبول کنم. اون هم کسی که بارها براش دوخته م و خودش و سایرین بارها پاره کرده اند...





1- صمیم وبلاگ نویس قهار قبل از ما (نویسنده وبلاگ من  و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم)


نظرات 2 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت 13:17 http://l-r-y.blogsky.com

منم همین حسو دارم

دیوانه یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 07:44 http://www.delirium.blogsky.com/

دوستت خواهم داشت
عاشقت خواهم ماند
تا زمانی که
ازدواج ما را از هم جدا کند ...

(از خودم )

خیلی جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد